احمد شاملو:بر خاکِ جدی ایستادم و خاک، بهسانِ یقینی
❈۱❈
بر خاکِ جدی ایستادم
و خاک، بهسانِ یقینی
استوار بود.
به ستاره شک کردم
❈۲❈
و ستاره در اشکِ شکِ من درخشید.
و آنگاه به خورشید شک کردم که ستارگان را
همچون کنیزکانِ سپیدرویی
❈۳❈
در حرمخانهی پُرجلالش نهان میکرد.
□
❈۴❈
دیوارها زندان را محدود میکند،
دیوارها زندان را محدودتر نمیکند.
میانِ دو زندان
❈۵❈
درگاهِ خانهی تو آستانهی آزادیست،
لیکن در آستانه
تو را
به قبولِ یکی از این دو
❈۶❈
از خود اختیاری نیست.
۱۳۳۶
❈۷❈
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها