گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

احمد شاملو:به ابوالفضل نجفی همچو بوتیمارِ مجروحی ــ نشسته بر لبِ دریاچه‌ی شب ــ می‌خورَد اندوه

به ابوالفضل نجفی
همچو بوتیمارِ مجروحی ــ نشسته بر لبِ دریاچه‌ی شب ــ می‌خورَد اندوه
❈۱❈
شامگاه
اندیشناک و خسته و مغموم.
❈۲❈
کاج‌های پیر تاریکند و در اندیشه‌ی تاریک. من غمین و خسته و اندیشناکم چون غروبِ شوم.
من چنان
❈۳❈
چون کاج‌های پیر تاریکم که پنداری
دیرگاهی هست تا خورشید
❈۴❈
بر جانم نتابیده‌ست.
می‌کشم بی‌نقشه در غم‌خانه‌ی خود
❈۵❈
پای می‌کشم بی‌وقفه
بر پیشانیِ خود دست...
❈۶❈
«ــ ای پیمبرهای سرگردانِ نیکی!
❈۷❈
ای پیمبرهای بی‌تکفیرِ
بی‌زنجیرِ بی‌شمشیر!
❈۸❈
در گذرگاهی چنین از عافیت مهجور،
بی‌کتابی اندر آن از دوزخی سوزان حکایت‌های رعب‌انگیز، پرچمِ محزونِتان را
❈۹❈
سخت دور می‌بینم که باد افتاده باشد روزی اندر سینه‌ی مغرور!
زهرِ رنج از ناتوانی‌های معصومانه‌تان در دل،
❈۱۰❈
هم‌چو بوتیمار بر لبِ دریاچه‌ی شب می‌خورم اندوه.
آنچنان چون کاجِ پیری پُرغبارم من، که گویی دیرگاهی رفته کز ابری
نم‌نمی باران نباریده‌ست.
می‌کشم
❈۱۱❈
بی‌نقشه در غم‌خانه‌ی خود پای...
می‌کشم بی‌وقفه
❈۱۲❈
بر پیشانیِ خود دست...
۱۳۳۶ زندانِ موقت
❈۱۳❈
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو

فایل صوتی باغ آینه کاج

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها