احمد شاملو:به اسماعیل صارمی ای خداوند! از درونِ شب
❈۱❈
به اسماعیل صارمی
ای خداوند! از درونِ شب
گوش با زنگِ غریوی وحشتانگیزم
❈۲❈
گر نشینم منکسر بر جای
ور ز جا چون باد برخیزم،
ای خداوند! از درونِ شب
گوش با زنگِ غریوی وحشتانگیزم.
❈۳❈
□
میکِشم هر نالهی این شامِ خونین را
❈۴❈
در ترازوی غریواندیش،
میچشم هر صوتِ بیهنگامِ مسکین را
در مذاقِ نعرهجوی خویش.
❈۵❈
□
گوش با زنگِ غریوی وحشتانگیزم
ای خداوند! از درونِ شب.
❈۶❈
گر ندارم جنبشی با جای
ور ندارم قصهیی با لب،
گوش با زنگِ غریوی وحشتانگیزم
❈۷❈
ای خداوند! از درونِ شب.
فروردین ۱۳۳۷
❈۸❈
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها