احمد شاملو:در اعدامِ مهدی رضایی در میدانِ تیرِ چیتگر در آوارِ خونینِ گرگومیش
❈۱❈
در اعدامِ مهدی رضایی در میدانِ تیرِ چیتگر
در آوارِ خونینِ گرگومیش
دیگرگونه مردی آنک،
که خاک را سبز میخواست
❈۲❈
و عشق را شایستهی زیباترینِ زنان
که ایناش
به نظر
هدیّتی نه چنان کمبها بود
❈۳❈
که خاک و سنگ را بشاید.
چه مردی! چه مردی!
که میگفت
❈۴❈
قلب را شایستهتر آن
که به هفت شمشیرِ عشق
در خون نشیند
و گلو را بایستهتر آن
❈۵❈
که زیباترینِ نامها را
بگوید.
و شیرآهنکوه مردی از اینگونه عاشق
میدانِ خونینِ سرنوشت
❈۶❈
به پاشنهی آشیل
درنوشت.ــ
رویینهتنی
که رازِ مرگش
❈۷❈
اندوهِ عشق و
غمِ تنهایی بود.
□
❈۸❈
«ــ آه، اسفندیارِ مغموم!
تو را آن به که چشم
فروپوشیده باشی!»
❈۹❈
□
«ــ آیا نه
❈۱۰❈
یکی نه
بسنده بود
که سرنوشتِ مرا بسازد؟
❈۱۱❈
من
تنها فریاد زدم
نه!
❈۱۲❈
من از
فرورفتن
تن زدم.
❈۱۳❈
صدایی بودم من
ــ شکلی میانِ اشکال ــ،
و معنایی یافتم.
❈۱۴❈
من بودم
و شدم،
نه زانگونه که غنچهیی
گُلی
❈۱۵❈
یا ریشهیی
که جوانهیی
یا یکی دانه
که جنگلی ــ
❈۱۶❈
راست بدانگونه
که عامیمردی
شهیدی؛
تا آسمان بر او نماز بَرَد.
❈۱۷❈
□
من بینوا بندگکی سربراه
❈۱۸❈
نبودم
و راهِ بهشتِ مینوی من
بُز روِ طوع و خاکساری
نبود:
❈۱۹❈
مرا دیگرگونه خدایی میبایست
شایستهی آفرینهیی
که نوالهی ناگزیر را
گردن
❈۲۰❈
کج نمیکند.
و خدایی
دیگرگونه
❈۲۱❈
آفریدم».
□
❈۲۲❈
دریغا شیرآهنکوه مردا
که تو بودی،
و کوهوار
پیش از آن که به خاک افتی
❈۲۳❈
نستوه و استوار
مُرده بودی.
اما نه خدا و نه شیطان ــ
❈۲۴❈
سرنوشتِ تو را
بُتی رقم زد
که دیگران
میپرستیدند.
❈۲۵❈
بُتی که
دیگراناش
میپرستیدند.
❈۲۶❈
۱۳۵۲
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها