احمد شاملو:به ایران درودی
❈۱❈
به ایران درودی
پیش از تو
صورتگران
❈۲❈
بسیار
از آمیزهی برگها
آهوان برآوردند؛
یا در خطوطِ کوهپایهیی
❈۳❈
رمهیی
که شباناش در کج و کوجِ ابر و ستیغِ کوه
نهان است؛
یا به سیری و سادگی
❈۴❈
در جنگلِ پُرنگارِ مهآلود
گوزنی را گرسنه
که ماغ میکشد.
تو خطوطِ شباهت را تصویر کن:
❈۵❈
آه و آهن و آهکِ زنده
دود و دروغ و درد را. ــ
که خاموشی
تقوای ما نیست.
❈۶❈
□
سکوتِ آب
❈۷❈
میتواند خشکی باشد و فریادِ عطش؛
سکوتِ گندم
میتواند گرسنگی باشد و غریوِ پیروزمندِ قحط؛
همچنان که سکوتِ آفتاب
❈۸❈
ظلمات است ــ
اما سکوتِ آدمی فقدانِ جهان و خداست:
غریو را
تصویر کن!
❈۹❈
عصرِ مرا
در منحنی تازیانه به نیشخطِ رنج؛
همسایهی مرا
❈۱۰❈
بیگانه با امید و خدا؛
و حرمتِ ما را
که به دینار و درم برکشیدهاند و فروخته.
❈۱۱❈
□
تمامیِ الفاظِ جهان را در اختیار داشتیم و
آن نگفتیم
❈۱۲❈
که به کار آید
چرا که تنها یک سخن
یک سخن در میانه نبود:
ــ آزادی!
❈۱۳❈
ما نگفتیم
تو تصویرش کن!
❈۱۴❈
۱۴ اسفندِ ۱۳۵۱
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها