احمد شاملو:در شهادتِ احمد زِیبَرُم در پسکوچههای نازیآباد
❈۱❈
در شهادتِ احمد زِیبَرُم در پسکوچههای نازیآباد
۱
❈۲❈
نگاه کن چه فروتنانه بر خاک میگستَرَد
آن که نهالِ نازکِ دستانش
از عشق
خداست
❈۳❈
و پیشِ عصیانش
بالای جهنم
پست است.
❈۴❈
آن کو به یکی «آری» میمیرد
نه به زخمِ صد خنجر،
و مرگش در نمیرسد
مگر آن که از تبِ وهن
❈۵❈
دق کند.
قلعهیی عظیم
که طلسمِ دروازهاش
❈۶❈
کلامِ کوچکِ دوستیست.
۲
❈۷❈
انکارِ عشق را
چنین که به سرسختی پا سفت کردهای
دشنهیی مگر
به آستیناندر
❈۸❈
نهان کرده باشی. ــ
که عاشق
اعتراف را چنان به فریاد آمد
که وجودش همه
❈۹❈
بانگی شد.
۳
❈۱۰❈
نگاه کن
چه فروتنانه بر درگاهِ نجابت به خاک میشکند
رخسارهیی که توفاناش
مسخ نیارست کرد.
❈۱۱❈
چه فروتنانه بر آستانهی تو به خاک میافتد
آن که در کمرگاهِ دریا
دست حلقه توانست کرد.
❈۱۲❈
نگاه کن
چه بزرگوارانه در پای تو سر نهاد
آن که مرگش میلادِ پُرهیاهای هزار شهزاده بود.
❈۱۳❈
نگاه کن!
۱۳۵۲
❈۱۴❈
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها