احمد شاملو:برای غلامحسین ساعدی گویِ طلای گداخته
❈۱❈
برای غلامحسین ساعدی
گویِ طلای گداخته
بر اطلسِ فیروزهگون
❈۲❈
[سراسرِ چشمانداز
در رؤیایی زرین میگذرد.]
و شبحِ آزادْگَردِ هَیونی یالافشان،
❈۳❈
که آخرین غبارِ تابستان را
کاهلانه
از جادهی پُرشیب
بر میانگیزد.
❈۴❈
و نقشِ رمهیی
بر مخملِ نخنما
که به زردی
❈۵❈
مینشیند.
□
❈۶❈
طلا
و لاجورد.
طرحِ پیلی
❈۷❈
در ابر و
احساسِ لذتی
از آتش.
❈۸❈
چشمانداز را
سراسر
در آستانهی خوابی سنگین
رؤیایی زرین میگذرد.
❈۹❈
۱۳۴۵
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها