گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

احمد شاملو:همه شب حیرانش بودم، حیرانِ شهرِ بیدار

❈۱❈
همه شب حیرانش بودم، حیرانِ شهرِ بیدار
که پیسوزِ چشمانش می‌سوخت و اندیشه‌ی خوابش به سر نبود
❈۲❈
و نجوای اورادش لَخت لَخت
آسمانِ سیاه را می‌انباشت چون لَتِرمَه باتلاقی دمه‌بوناک
❈۳❈
که فضا را.
حیران بودم همه شب شهرِ بیدار را
❈۴❈
که آوازِ دهانش تنها
همهمه‌ی عَفِنِ اذکارش بود: شهرِ بی‌خواب
❈۵❈
با پیسوزِ پُردودِ بیداری‌اش در شبِ قدری چنان. ــ
در شبِ قدری.
❈۶❈
گفتم: «بنخفتی، شهر! همه شب
❈۷❈
به نجوا نگرانِ چه بودی؟»
گفتند: «برآمدنِ روز را
❈۸❈
به دعا شب‌زنده‌داری کردیم.
مگر به یُمنِ دعا آفتاب
❈۹❈
برآید.»
گفتم: «حاجت‌ْروا شدید که آنک سپیده!»
❈۱۰❈
به آهی گفتند: «کنون
به جمعیتِ خاطر دل به دریای خواب می‌زنیم
❈۱۱❈
که حاجتِ نومیدانه چنین معجزآیت
برآمد.»
❈۱۲❈
۸ فروردینِ ۱۳۷۳
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو

فایل صوتی حدیث بی‌قراری ماهان شب‌بیداران

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها