احمد شاملو:ــ بیآرزو چه میکنی ای دوست؟
❈۱❈
ــ بیآرزو چه میکنی ای دوست؟
ــ به ملال،
در خود به ملال
❈۲❈
با یکی مُرده سخن میگویم.
شب، خامُش اِستاده هوا
وز آخرین هیاهوی پرندگانِ کوچ
❈۳❈
دیرگاهها میگذرد.
اشکِ بیبهانهام آیا
تلخهی این تالاب نیست؟
❈۴❈
□
ــ از این گونه
بیاشک
❈۵❈
به چه میگریی؟
ــ مگر آن زمستانِ خاموشِ خشک
در من است.
❈۶❈
به هر اندازه که بیگانهوار
به شانهبَرَت سَر نهم
سنگباری آشناست
سنگباری آشناست غم.
❈۷❈
۲۲ خردادِ ۱۳۷۳
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها