گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

احمد شاملو:مرگ آنگاه پاتابه همی‌گشود که خروسِ سحرگهی بانگی همه از بلور سرمی‌داد ــ

❈۱❈
مرگ آنگاه پاتابه همی‌گشود که خروسِ سحرگهی بانگی همه از بلور سرمی‌داد ــ
گوش به بانگِ خروسان درسپردم
❈۲❈
هم از لحظه‌ی تُردِ میلادِ خویش.
❈۳❈
مرگ آنگاه پاتابه همی‌گشود که پوپکِ زردخال بی‌شانه‌ی نقره به صحرا سرمی‌نهاد ــ
به چشم، تاجی به‌خاک‌افگنده جُستم
❈۴❈
هم از لحظه‌ی نگرانِ میلادِ خویش.
❈۵❈
مرگ آنگاه پاتابه همی‌گشود که کبکِ خرامان خنده‌ی غفلت به دامنه سرمی‌داد ــ
به درکشیدنِ جامِ قهقهه همت نهادم
❈۶❈
هم از لحظه‌ی گریانِ میلادِ خویش.
❈۷❈
مرگ آنگاه پاتابه همی‌گشود که درختِ بهارپوش رختِ غبارآلوده به قامت می‌آراست ــ
چشم‌براهِ خزانِ تلخ نشستم
❈۸❈
هم از لحظه‌ی نومیدِ میلادِ خویش.
مرگ آنگاه پاتابه همی‌گشود که هَزارِ سیاه‌پوش
بر شاخسارِ خزانی ترانه‌ی بدرود ساز می‌کرد ــ
❈۹❈
با تخلصِ سُرخِ بامداد به پایان بردم
لحظه‌لحظه‌ی تلخِ انتظارِ خویش.
❈۱۰❈
۲۷ آذر ۱۳۷۶
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو

فایل صوتی حدیث بی‌قراری ماهان با تخلصِ خونينِ بامداد

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها