احمد شاملو:کژمژ و بیانتها به طولِ زمانهای پیش و پس
❈۱❈
کژمژ و بیانتها
به طولِ زمانهای پیش و پس
ستونِ استخوانها
چشمخانهها تهی
❈۲❈
دندهها عریان
دهان
یکی برنامده فریاد
فرو ریخته دندانها همه،
❈۳❈
سوتِ خارجخوانِ ترانهی روزگارانِ از یادرفته
در وزشِ بادِ کهن
فرونستاده هنوز
از کیِ باستان.
❈۴❈
بادِ اعصارِ کهن در جمجمههای روفته
بر ستونِ بیانتهای آهکین
فروشده در ماسههای انتظاری بدوی.
❈۵❈
دفترهای سپیدِ بیگناهی
به تشتی چوبین
بر سر
❈۶❈
معطل مانده بر دروازهی عبور:
نخِ پَرکی چرکین
بر سوراخِ جوالدوزی.
❈۷❈
اما خیالت را هنوز
فراگردِ بسترم حضوری به کمال بود
از آن پیشتر که خوابم به ژرفاهای ژرف اندرکشد.
❈۸❈
گفتم اینک ترجمانِ حیات
تا قیلوله را بیبایست نپنداری.
آنگاه دانستم
❈۹❈
که مرگ
پایان نیست.
۱۳۷۸
❈۱۰❈
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها