احمد شاملو:سالی نوروز
❈۱❈
سالی
نوروز
بیچلچله بیبنفشه میآید،
بیجنبشِ سردِ برگِ نارنج بر آب
❈۲❈
بی گردشِ مُرغانهی رنگین بر آینه.
سالی
نوروز
❈۳❈
بیگندمِ سبز و سفره میآید،
بیپیغامِ خموشِ ماهی از تُنگِ بلور
بیرقصِ عفیفِ شعله در مردنگی.
❈۴❈
سالی
نوروز
همراهِ بهدرکوبی مردانی
سنگینی بارِ سالهاشان بر دوش:
❈۵❈
تا لالهی سوخته به یاد آرد باز
نامِ ممنوعاش را
و تاقچهی گناه
دیگر بار
❈۶❈
با احساسِ کتابهای ممنوع
تقدیس شود.
در معبرِ قتلِ عام
❈۷❈
شمعهای خاطره افروخته خواهد شد.
دروازههای بسته
بهناگاه
فراز خواهد شد
❈۸❈
دستانِ اشتیاق
از دریچهها دراز خواهد شد
لبانِ فراموشی
به خنده باز خواهد شد
❈۹❈
و بهار
در معبری از غریو
تا شهرِ خسته
پیشباز خواهد شد.
❈۱۰❈
سالی
آری
بیگاهان
❈۱۱❈
نوروز
چنین
آغاز خواهد شد.
❈۱۲❈
نوروزِ ۱۳۵۶ و پاییزِ ۱۳۷۲
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها