احمد شاملو:دیوارها ــ مشخص و محکم ــ که با سکوت با بیحیائییِ همه خطهاش
❈۱❈
دیوارها ــ مشخص و محکم ــ که با سکوت
با بیحیائییِ همه خطهاش
با هرچهاش ز کنگره بر سر
با قُبحِ گنگِ زاویههایش سیاه و تُند،
❈۲❈
در گوشهایِ چشم
گویایِ بیگناهیِ خویش است...
❈۳❈
دیوارهایِ از خزه پوشیده، کاندر آن
چون انعکاسِ چیزی زآیینههایِ دق،
تصویرِ واقعیت تحقیر میشود...
❈۴❈
دیوارها ــ مهابتِ مظنون ــ که در سکوت
با تیغِ تیزِ خطِ نهاییش
تا مرزهایِ تفکیک در جنگ با فضاست...
همواره بادِ طاغی، با نالههایِ زار
❈۵❈
شلاقها به هیبتِ دیوار میزند
و برگهایِ خشک و مگسهایِ خُرد را
وآرامش و نوازش را
همراه میکشد
❈۶❈
همراه میبرد...
□
❈۷❈
عزمِ جدال دارد دیوار
همچنین
با مورهایِ باران
با باختهایِ شوم.
❈۸❈
اما خورشید
همواره قدرت است، تواناییست!
❈۹❈
□
بر بامهایِ تشنه که برداشته شکاف،
با هر درنگِ خویش
❈۱۰❈
آن پیکِ نورپیکر، دادهست اشارتی؛
کردهست فاش ازاینسان
با هر اشارهاش
رمزی، عبارتی:
❈۱۱❈
«ــ دیوارهایِ کهنه شکافد
تا
بر هر پیِ شکسته، برآید عمارتی!»
❈۱۲❈
او با شتاب میگذرد از شکافِ بام
میگوید این سخن به لب آرام:
«انتقام!»
وآنگه ز دردِ یافته تسکین
❈۱۳❈
با راهِ خویش میگذرد آن شتابجوی.
□
❈۱۴❈
اما میانِ مزرعه، این دیوار
حرفیست در سکوت!
او میتواند آیا
❈۱۵❈
معتاد شد به دیدهیِ هر انسان،
یا آسمانِ شب را
بینِ سطوحِ خود ندهد نقصان؟
❈۱۶❈
دیوارهایِ گنگ
دیوارهایِ راز!
ما را به باطنِ همه دیوار راه نیست.
[بیهیچ شک و ریب
❈۱۷❈
دیوارها و ما را وجهِ شباهتیست].
لیکن کدام دغدغه، آیا
با یک نگه به داخلِ دیوارهایِ راز
❈۱۸❈
تسکین نمیپذیرد؟
□
❈۱۹❈
دیوارها
بد منظرند!
در بیست، در هزار
❈۲۰❈
این راهها که پای در آن میکشیم ما،
دیوارها میآیند
همراه
پابهپا
❈۲۱❈
دیوارهایِ عایق، خوددار، اخمناک!
دیوارهایِ سرحد با ما و سرنوشت!
اندوده با سیاهیِ بسیار سرگذشت
❈۲۲❈
دیوارهایِ زشت!
دیوارهایِ بایر، چندانکه هیچ موش
در آن به حرفِ آن سو پنهان نداده گوش،
❈۲۳❈
وز خامُشیِ آن همه در چارمیخ و بند
پوسیده کتفِشان همه در زنجیر
خشکیده بوسهها همهشان بر لب،
وز استقامتِ همه آن مردان
❈۲۴❈
که به لرزیدن پسِ «این دیوار»
محق هستند،
حرفی نمیگوید!
❈۲۵❈
□
کو در میانِ این همه دیوارِ خشک و سرد
دیوارِ یک امید
❈۲۶❈
تا سایههایِ شادییِ فردا بگسترد؟
با این همه
برایِ یکی مجروح
❈۲۷❈
دیوارِ یک امید
آیا کفایت است؟
و با وجودِ این
❈۲۸❈
در هر نبرد تکیه به دیوار میکنیم
همواره با یقین
کز پُشت ضربه نیست، امیدیست بل
کز آن
❈۲۹❈
پُرشورتر درین راه پیکار میکنیم
هر چند مرگ نیز
فرمان گرفته باشد
با فرصتِ مزید آزادیِ مزید!
❈۳۰❈
□
یک شیر
❈۳۱❈
مطمئناً
خوف است دام را!
هرگز نمینشیند او منکسر به جای:
مطرودِ راه و دَر
❈۳۲❈
مطرودِ وقتِ کَر
چشمش میانِ ظلمت جویایِ روشنیست
میپرورد به عمقِ دل، آرام
انتقام!
❈۳۳❈
ملهم از یک شعرِ «گیلویک» به همین نام
۱۳۲۸
❈۳۴❈
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها