احمد شاملو:خنجرِ این بد، به قلبِ من نزدی زخم گر همه از خوب هیچ با دلِتان بود،
❈۱❈
خنجرِ این بد، به قلبِ من نزدی زخم
گر همه از خوب هیچ با دلِتان بود،
دستِ نوازش به خونِ من نشدی رنگ
ناخنِتان گر نبود دشمنیآلود.
❈۲❈
ورنه چرا بوسه خون چکانَدَم از لب
ورنه چرا خنده اشک ریزَدَم از چشم
ورنه چرا پاکچشمه آب دهد زهر
ورنه چرا مِهربوته غنچه دهد خشم؟
❈۳❈
من چه بگویم به مردمان، چو بپرسند
قصهی این زخمِ دیرپای پُراز درد؟
لابد باید که هیچ گویم، ورنه
هرگز دیگر به عشق تن ندهد مرد!
❈۴❈
۱۳۳۴
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها