احمد شاملو:زیرِ خروش و جنبشِ ظاهر زیرِ شتابِ روز و شبِ موج
❈۱❈
زیرِ خروش و جنبشِ ظاهر
زیرِ شتابِ روز و شبِ موج
در خلوتِ زنندهیِ عمقِ خلیجِ دور
آنجا که نور و ظلمت، آرام خفتهاند
❈۲❈
درهم، ولی گریخته از هم،
آنجا که راه بسته به فانوسدارِ روز،
آنجا که سایه میخورد از ظلمتش به روی
رؤیایِ رنگ دخترِ دریایِ دور را ــ
❈۳❈
آنجا کبود خفته
نه غمگین نه شادمان...
❈۴❈
□
بیانتهای رنگِ دو چشمِ کبودِ تو
وقتی که مات میبَرَدَت، با سکوتِ خویش
❈۵❈
خاموش و پُرخروش
چون حملههایِ موج بر ساحل، بهگوشِ کر،
آنجا که نور و ظلمت داده به پُشت پُشت
آشوب میکند!
❈۶❈
□
ای شرم!
❈۷❈
ای کبود!
تنها برایِ مردمکِ چشمهایِ اوست
گر میپرستمت.
❈۸❈
□
خاموشوار خفتهیِ این مردمِ کبود
در نغمهی فسونگرِ جنجالِ چشمِ تو
❈۹❈
نُتهایِ بیشتابِ سکوت است.
یا آنکه ناگهان در یک سوناتِ گرم
بعد از شلوغ و همهمهی هرچه ساز و سنج
❈۱۰❈
بر شستییِ پیانو
تکضربههایِ نرم.
این رنگِ خوابدار
در والسهایِ پُرهیجانِ دو چشمِ تو
❈۱۱❈
نُتهایِ تُرد و نرمِ سکوت است.
این ساکتِ کبود، جنونِ من است و من
تنها برایِ مردمکِ چشمهایِ تو
سنگینِ نرمِ خفتهی عمقِ خلیج را
❈۱۲❈
بُتوار میپرستم...
□
❈۱۳❈
ای شرم!
ای کبود!
تنها برایِ مردمکِ چشمهای اوست
گر میپرستمت.
❈۱۴❈
۱۳۲۷
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها