احمد شاملو:من سرگذشتِ یأسم و امید با سرگذشتِ خویش:
❈۱❈
من سرگذشتِ یأسم و امید
با سرگذشتِ خویش:
میمُردم از عطش،
❈۲❈
آبی نبود تا لبِ خشکیده تر کنم.
میخواستم به نیمهشب آتش،
خورشیدِ شعلهزن بهدرآمد چنان که من
❈۳❈
گفتم دو دست را به دو چشمان سپر کنم.
با سرگذشتِ خویش
من سرگذشتِ یأس و امیدم...
❈۴❈
زندان قصر ۱۳۳۳
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها