گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

احمد شاملو:به تو سلام می‌کنم کنارِ تو می‌نشینم و در خلوتِ تو شهرِ بزرگِ من بنا می‌شود.

❈۱❈
به تو سلام می‌کنم کنارِ تو می‌نشینم و در خلوتِ تو شهرِ بزرگِ من بنا می‌شود.
اگر فریادِ مرغ و سایه‌ی علفم
❈۲❈
در خلوتِ تو این حقیقت را باز می‌یابم.
❈۳❈
خسته، خسته، از راه‌کوره‌های تردید می‌آیم. چون آینه‌یی از تو لبریزم.
هیچ چیز مرا تسکین نمی‌دهد نه ساقه‌ی بازوهایت نه چشمه‌های تنت.
❈۴❈
بی‌تو خاموشم، شهری در شبم.
تو طلوع می‌کنی من گرمایت را از دور می‌چشم و شهرِ من بیدار می‌شود.
❈۵❈
با غلغله‌ها، تردیدها، تلاش‌ها، و غلغله‌ی مرددِ تلاش‌هایش.
دیگر هیچ چیز نمی‌خواهد مرا تسکین دهد. دور از تو من شهری در شبم ای آفتاب
❈۶❈
و غروبت مرا می‌سوزاند.
من به دنبالِ سحری سرگردان می‌گردم.
❈۷❈
تو سخن می‌گویی من نمی‌شنوم تو سکوت می‌کنی من فریاد می‌زنم
❈۸❈
با منی با خود نیستم و بی‌تو خود را در نمی‌یابم
دیگر هیچ چیز نمی‌خواهد، نمی‌تواند تسکینم بدهد.
❈۹❈
اگر فریادِ مرغ و سایه‌ی علفم
❈۱۰❈
این حقیقت را در خلوتِ تو باز یافته‌ام.
حقیقت بزرگ است و من کوچکم، با تو بیگانه‌ام.
❈۱۱❈
فریادِ مرغ را بشنو سایه‌ی علف را با سایه‌ات بیامیز
مرا با خودت آشنا کن بیگانه‌ی من مرا با خودت یکی کن.
❈۱۲❈
۱۳۳۴/۱/۲
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو

فایل صوتی هوای تازه به تو سلام می‌کنم

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها