احمد شاملو:در چارراهها خبری نیست: یک عده میروند
❈۱❈
در چارراهها خبری نیست:
یک عده میروند
یک عده خسته بازمیآیند
❈۲❈
و انسان ــ که کهنهرند خداییست بیگمان ــ
بیشوق و بیامید
برای دو قرصِ نان
کاپوت میفروشد
❈۳❈
در معبرِ زمان.
□
❈۴❈
در کوچه
پُشتِ قوتیِ سیگار
شاعری
اِستاد و بالبداهه نوشت این حماسه را:
❈۵❈
«ــ انسان، خداست.
حرفِ من این است.
گر کفر یا حقیقتِ محض است این سخن،
❈۶❈
انسان خداست.
آری. این است حرفِ من!»
. . . . . . . . . . . . . . .
❈۷❈
از بوقِ یک دوچرخهسوارِ الاغِ پست
شاعر ز جای جَستو...
...مدادش، نوکش شکست!
❈۸❈
۲۸ آذرِ ۱۳۳۹
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها