احمد شاملو:سحر به بانگِ زحمت و جنون ز خوابِ ناز چشم باز میکنم.
❈۱❈
سحر به بانگِ زحمت و جنون
ز خوابِ ناز چشم باز میکنم.
کنارِ تخت چاشت حاضر است
ــ بیاتِ وَهن و مغزِ خر ــ
❈۲❈
به عادتِ همیشه دست سوی آن دراز میکنم.
تمامِ روز را پکر
به کارِ هضمِ چاشتی چنین غروب میکنم،
❈۳❈
شب از شگفتِ اینکه فکر
باز
روشن است
به کورچشمی حسود لمسِ چوب میکنم.
❈۴❈
۱۳۶۰
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها