احمد شاملو:همیشه همان... اندوه
❈۱❈
همیشه همان...
اندوه
همان:
تیری به جگر درنشسته تا سوفار.
❈۲❈
تسلای خاطر
همان:
مرثیهیی ساز کردن. ــ
❈۳❈
غم همان و غمواژه همان
نامِ صاحبْمرثیه
دیگر.
❈۴❈
□
همیشه همان
شگرد
❈۵❈
همان...
شب همان و ظلمت همان
تا «چراغ»
همچنان نمادِ امید بماند.
❈۶❈
راه
همان و
از راه ماندن
❈۷❈
همان،
تا چون به لفظِ «سوار» رسی
مخاطب پندارد نجاتدهندهیی در راه است.
❈۸❈
و چنین است و بود
که کتابِ لغت نیز
به بازجویان سپرده شد
تا هر واژه را که معنایی داشت
❈۹❈
به بند کشند
و واژگانِ بیآرِش را
به شاعران بگذارند.
❈۱۰❈
و واژهها
به گنهکار و بیگناه
تقسیم شد،
به آزاده و بیمعنی
❈۱۱❈
سیاسی و بیمعنی
نمادین و بیمعنی
ناروا و بیمعنی. ــ
❈۱۲❈
و شاعران
از بیآرِشترینِ الفاظ
چندان گناهواژه تراشیدند
که بازجویانِ بهتنگآمده
❈۱۳❈
شیوه دیگر کردند،
و از آن پس،
سخنگفتن
نفسِ جنایت شد.
❈۱۴❈
۱۳۶۳
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها