احمد شاملو:کجا بود آن جهان که کنون به خاطرهام راه بربسته است؟ ــ:
❈۱❈
کجا بود آن جهان
که کنون به خاطرهام راه بربسته است؟ ــ:
آتشبازیِ بیدریغِ شادی و سرشاری
در نُهتوهای بیروزنِ آن فقرِ صادق.
❈۲❈
قصری از آن دست پُرنگار و بهآیین
که تنها
سر پناهکی بود و
بوریایی و
❈۳❈
بس.
کجا شد آن تنعمِ بیاسباب و خواسته؟
❈۴❈
کی گذشت و کجا
آن وقعهی ناباور
که نانپارهی ما بردگانِ گردنکش را
نانخورشی نبود
❈۵❈
چرا که لئامتِ هر وعدهی گَمِج
بینیازیِ هفتهیی بود
که گاه به ماهی میکشید و
گاه
❈۶❈
دزدانه
از مرزهای خاطره
میگریخت،
و ما را
❈۷❈
حضورِ ما
کفایت بود؟
دودی که از اجاقِ کلبه بر نمیآمد
❈۸❈
نه نشانهی خاموشیِ دیگدان
که تاراندنِ شورچشمان را
کَلَکی بود
پنداری.
❈۹❈
تن از سرمستیِ جان تغذیه میکرد
چنان که پروانه از طراوتِ گُل.
و ما دو
❈۱۰❈
دست در انبانِ جادوییِ شاهسلیمان
بیتابترینِ گرسنگان را
در خوانچههای رنگینکمان
ضیافت میکردیم.
❈۱۱❈
□
هنوز آسمان از انعکاسِ هلهلهی ستایشِ ما
❈۱۲❈
(که بیادعاتر کسانیم)
سنگین است.
این آتشبازیِ بیدریغ
❈۱۳❈
چراغانِ حُرمتِ کیست؟
لیکن خدای را
با من بگوی کجا شد آن قصرِ پُرنگارِ بهآیین
❈۱۴❈
که کنون
مرا
زندانِ زندهبیزاریست
و هر صبح و شامم
❈۱۵❈
در ویرانههایش
به رگبارِ نفرت میبندند.
□
❈۱۶❈
کجایی تو؟
کهام من؟
و جغرافیای ما
❈۱۷❈
کجاست؟
۲۵ بهمنِ ۱۳۶۴
❈۱۸❈
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها