احمد شاملو:میشناسی ــ به خود گفتهام ــ همانم که تو را سُفتهام
❈۱❈
میشناسی ــ به خود گفتهام ــ
همانم که تو را سُفتهام
بسی پیش از آنکه خدا را تنهایی آدمکش بر سرِ رحم آرد:
بسی پیش از آن که جانِ آدم را
❈۲❈
پوکترین استخوانِ تنش همدمی شود بُرَنده
جامه به سیب و گندم بَردَرنده
ازراهدربَرنده
یا آزادکننده به گردنکشی. ــ
❈۳❈
غضروفپارهی جُداسری.
□
❈۴❈
میشناسی ــ به خود گفتهام ــ
همانم که تو را ساختهام تو را پرداختهام
غَرّهسرترین و خاکسارترین. ــ
❈۵❈
مهری بیداعیه به راهت آورد
گرفتات
آزادت کرد
بازت داشت
❈۶❈
بر پایت داشت
و آنگاه
گردنفراز
به پای غرورآفرینَت سر گذاشت.
❈۷❈
□
میشناسی، میدانم همانم.
❈۸❈
۵ شهریورِ ۱۳۶۸
خانهی دهکده
❈۹❈
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها