احمد شاملو:شعر رهاییست
❈۱❈
شعر
رهاییست
نجات است و آزادی.
❈۲❈
تردیدیست
که سرانجام
به یقین میگراید
و گلولهیی
❈۳❈
که به انجامِ کار
شلیک
میشود.
آهی به رضای خاطر است
❈۴❈
از سرِ آسودگی.
و قاطعیتِ چارپایه است
به هنگامی که سرانجام
❈۵❈
از زیرِ پا
به کنار افتد
تا بارِ جسم
زیرِ فشارِ تمامیِ حجمِ خویش
❈۶❈
درهم شکند،
اگر آزادیِ جان را
این
راهِ آخرین است.
❈۷❈
□
مرا پرندهیی بدین دیار هدایت نکرده بود:
❈۸❈
من خود از این تیره خاک
رُسته بودم
چون پونهی خودرویی
که بیدخالتِ جالیزبان
❈۹❈
از رطوبتِ جوبارهیی.
اینچنین است که کسان
مرا از آنگونه مینگرند
❈۱۰❈
که نان از دسترنجِ ایشان میخورم
و آنچه به گندِ نفسِ خویش آلوده میکنم
هوای کلبهی ایشان است؛
❈۱۱❈
حال آنکه
چون ایشان بدین دیار فراز آمدند
آن
که چهره و دروازه بر ایشان گشود
❈۱۲❈
من بودم!
۱۳۴۸
❈۱۳❈
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها