احمد شاملو:برای م. آزرم به پرواز
❈۱❈
برای م. آزرم
به پرواز
شک کرده بودم
به هنگامی که شانههایم
❈۲❈
از وبالِ بال
خمیده بود،
و در پاکبازیِ معصومانهی گرگ و میش
شبکورِ گرسنهچشمِ حریص
❈۳❈
بال میزد.
به پرواز
شک کرده بودم من.
❈۴❈
□
سحرگاهان
❈۵❈
سِحرِ شیریرنگیِ نامِ بزرگ
در تجلی بود.
با مریمی که میشکفت گفتم: «شوقِ دیدارِ خدایت هست؟»
❈۶❈
بیکه به پاسخ آوایی برآرد
خستگی باز زادن را
به خوابی سنگین
فرو شد
❈۷❈
همچنان
که تجلّی ساحرانهی نامِ بزرگ؛
و شک
❈۸❈
بر شانههای خمیدهام
جاینشینِ سنگینیِ توانمندِ بالی شد
که دیگر بارَش
به پرواز
❈۹❈
احساسِ نیازی
نبود.
۱۳۴۷ توس
❈۱۰❈
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها