احمد شاملو:بیآنکه دیده بیند، در باغ
❈۱❈
بیآنکه دیده بیند،
در باغ
احساس میتوان کرد
در طرحِ پیچپیچِ مخالفسرای باد
❈۲❈
یأسِ موقرانهی برگی که
بیشتاب
بر خاک مینشیند.
❈۳❈
□
بر شیشههای پنجره
آشوبِ شبنم است.
❈۴❈
ره بر نگاه نیست
تا با درون درآیی و در خویش بنگری.
با آفتاب و آتش
❈۵❈
دیگر
گرمی و نور نیست،
تا هیمهخاکِ سرد بکاوی
در
❈۶❈
رؤیای اخگری.
□
❈۷❈
این
فصلِ دیگریست
که سرمایش
از درون
❈۸❈
درکِ صریحِ زیبایی را
پیچیده میکند.
یادش به خیر پاییز
❈۹❈
با آن
توفانِ رنگ و رنگ
که برپا
در دیده میکند!
❈۱۰❈
□
هم برقرارِ منقلِ اَرزیزِ آفتاب،
❈۱۱❈
خاموش نیست کوره
چو دیسال:
خاموش
❈۱۲❈
خود
منم!
مطلب از این قرار است:
❈۱۳❈
چیزی فسرده است و نمیسوزد
امسال
در سینه
در تنم!
❈۱۴❈
۱۳۴۹
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها