احمد شاملو:قناعتوار تکیده بود
❈۱❈
قناعتوار
تکیده بود
باریک و بلند
چون پیامی دشوار
❈۲❈
که در لغتی
با چشمانی
از سوآل و
❈۳❈
عسل
و رُخساری برتافته
از حقیقت و
باد.
❈۴❈
مردی با گردشِ آب
مردی مختصر
که خلاصهی خود بود.
❈۵❈
خرخاکیها در جنازهات به سوءِظن مینگرند.
□
❈۶❈
پیش از آن که خشمِ صاعقه خاکسترش کند
تسمه از گُردهی گاوِ توفان کشیده بود.
❈۷❈
آزمونِ ایمانهای کهن را
بر قفلِ معجرهای عتیق
دندان فرسوده بود.
❈۸❈
بر پرتافتادهترینِ راهها
پوزار کشیده بود
رهگذری نامنتظر
که هر بیشه و هر پُل آوازش را میشناخت.
❈۹❈
□
جادهها با خاطرهی قدمهای تو بیدار میمانند
❈۱۰❈
که روز را پیشباز میرفتی،
هرچند
سپیده
تو را
❈۱۱❈
از آن پیشتر دمید
که خروسان
بانگِ سحر کنند.
❈۱۲❈
□
مرغی در بالهایش شکفت
زنی در پستانهایش
❈۱۳❈
باغی در درختش.
ما در عتابِ تو میشکوفیم
در شتابت
❈۱۴❈
ما در کتابِ تو میشکوفیم
در دفاع از لبخندِ تو
که یقین است و باور است.
❈۱۵❈
دریا به جُرعهیی که تو از چاه خوردهای حسادت میکند.
تهران ۱۳۴۸
❈۱۶❈
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها