احمد شاملو:عاشقان سرشکسته گذشتند،
❈۱❈
عاشقان
سرشکسته گذشتند،
شرمسارِ ترانههای بیهنگامِ خویش.
❈۲❈
و کوچهها
بیزمزمه ماند و صدای پا.
❈۳❈
سربازان
شکسته گذشتند،
خسته
بر اسبانِ تشریح،
❈۴❈
و لَتّههای بیرنگِ غروری
نگونسار
بر نیزههایشان.
❈۵❈
□
تو را چه سود
فخر به فلک بَر
❈۶❈
فروختن
هنگامی که
هر غبارِ راهِ لعنتشده نفرینَت میکند؟
❈۷❈
تو را چه سود از باغ و درخت
که با یاسها
به داس سخن گفتهای.
❈۸❈
آنجا که قدم برنهاده باشی
گیاه
از رُستن تن میزند
چرا که تو
❈۹❈
تقوای خاک و آب را
هرگز
باور نداشتی.
❈۱۰❈
□
فغان! که سرگذشتِ ما
سرودِ بیاعتقادِ سربازانِ تو بود
❈۱۱❈
که از فتحِ قلعهی روسبیان
بازمیآمدند.
باش تا نفرینِ دوزخ از تو چه سازد،
که مادرانِ سیاهپوش
❈۱۲❈
ــ داغدارانِ زیباترین فرزندانِ آفتاب و باد ــ
هنوز از سجادهها
سر برنگرفتهاند!
❈۱۳❈
۲۶ دیِ ۱۳۵۷
لندن
© www.shamlou.org سایت رسمی احمد شاملو
کامنت ها