الیار:دلــربـــای جــنّ و انس و مــاه و کیوانــی، علی! آیت الــرّحمــان بی همتای کیهــانی، علی!
دلــربـــای جــنّ و انس و مــاه و کیوانــی، علی!
آیت الــرّحمــان بی همتای کیهــانی، علی!
آیت الــرّحمــان بی همتای کیهــانی، علی!
تا ابد این کــــاخ هستــی را که خالق نقش بست
زینـت بــام و در و دیــوار و ایــوانی، علی!
زینـت بــام و در و دیــوار و ایــوانی، علی!
شیـــدی انــــدر جـام دل؛ شیـدای رب العالمین
رحمتــــی از جــانب پیـدای پنهــانی، علی!
رحمتــــی از جــانب پیـدای پنهــانی، علی!
چشمـه ای بر نهر جــــود و قلّـه ای بهــر صعـود
ای عجب! در هردو عالم تاج انسـانی، علی!
ای عجب! در هردو عالم تاج انسـانی، علی!
طعــم عشقـــی در جهـان، بر کام دلهـــای ملول
مرهمـی بر زخـم دلها؛ جمله درمـانی، علی!
مرهمـی بر زخـم دلها؛ جمله درمـانی، علی!
❈۱❈
در شب غمبــار مسکینــان، چراغـــی تابنــــاک
اشک چین چشمه ی چشــم یتیمانی، علی!
کوزه ی زالی به دوش ار می کشی در یک طرف
سوی دیگـــر صفدر صفهای دیوانـی، علی!
❈۲❈
بت تراش از سنگ ظلمت شد بشر را خصم دون
ازهمین رو، دشمن دیرین شیطانی، علی!
سـر فراز از آزمــون حـق وسرشـــار ازخلــوص
بهــر حق در بندگی هم، مرد میدانی، علی!
❈۳❈
قصه ها بشنیــده گوشـم از یــم ایمــــان و دین
سهم چشمم را عجب، تصویر ایمانی، علی!
در تواضـــع، مردمــان را مُهر عشقــی بر جبیـن
مر شهان را در جهان، الحق که سلطانی، علی !
مر شهان را در جهان، الحق که سلطانی، علی !
حیــدری بر قلب دشمـن؛ صف مکــرّر مـی دری
گـــرچه در بحرخطر، آماج پیکانی، علی!
بستــه ای چـون عهد خدمت بر خلایــق با خــدا
تا ابــد با خون خــود، برپای پیمانی، علی!
تا ابــد با خون خــود، برپای پیمانی، علی!
بلبل طبــــعم به پـــرواز آمــد انــدر کـــوی تو
چون که بر هر بلبلی، بــاغ وگلستانی، علی!
چون که بر هر بلبلی، بــاغ وگلستانی، علی!
کلــک الیــــار آورد یــک قطره از اوصـــاف تو
حالیــا در باب حکمت، بحــر عـمّانی، علی!
حالیــا در باب حکمت، بحــر عـمّانی، علی!
کامنت ها