گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

الیار:مـرا دردی گـران بر جـــان زنـــاز دلبــــر آمد به محــراب دلـــم مهرش چو ماهــی انور آمد

مـرا دردی گـران بر جـــان زنـــاز دلبــــر آمد
به محــراب دلـــم مهرش چو ماهــی انور آمد
چه داد امشب به دل جانان، چنین خوابم برآشفت
که ســودایی ســرم گویا ز راهـی دیگـــر آمد
چکـــانید از مــی نـــابی دلــم را صیقـــلی داد
مـــس جـانـم به اکسیـــر دلاویـــزش زر آمد
❈۱❈
بــدادم قـرب و قــدری زآن شــراب آسمانی گشـــودم چشمــه ای بردل مدامش عنبـر آمد
مرا دیگـــر چه حــاجت بر تمنّـایــی ز اغیـــار
چرا کانــدر قیاسش غیــر جــانــان اصغر آمد
به هـر جا بنـگرم اندر نگاهــــم جلوه ی اوســت
به ســـاز تـار مویـش جان برفت و بی سر آمد
دلــم را در خیـــام جلــوه هــای مـــاه رویـــش
شن کــویش به هر گامی به پا چون گوهـرآمد
ندیـــدم گلشنــــی را بهتــر از گلـزار جـانـان
مــرا تا منــزل جـانـان هَـزارش رهبــر آمـد
طواف دل کنید از جان به طــوق عشــق ورزی که دل را دل به کــوی کعبـه ی دلبر در آمد
نیابـــد ره به گلـــزاری ز بستـــان دو عـــالـم
کسی کـاو بر حریـم دل به گرز و خنجر آمد
❈۲❈
طــلاقش میـــدهـد روزی به چوب بی وفــایی هر آن کاو را زر دنیـا به دل چون شوهر آمد
به بازار هوس جانم ز هر ســو در خطــــر بود
مـرا دل رحمی جـانـان درآنجــا سنــگر آمد
به تصـدیق آوری دل را تو الیــــار! ار بــــدانی
که عشقش کشتی جان را به طوفان لنگر آمد

فایل صوتی دیوان اشعار تجلی جانان

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها