الیار:گشودی چشمه ی عشقی، به زیر طاق ابرویت هَزارم کردی ای جانان، به باغی پرگل ازرویت
❈۱❈
گشودی چشمه ی عشقی، به زیر طاق ابرویت
هَزارم کردی ای جانان، به باغی پرگل ازرویت
چه دلها بردی ازدامن، به عرش عرصه هستی
هـزاران دل ببستی تو، به هر تاری زگـیسـویت
جهـانی واله آمـد از، کمالاتی کـه مـی بـخشـی
چه جـانهایی بپروردی، به آب جودی از جویت
چه جـانهایی بپروردی، به آب جودی از جویت
به هـر لفـظی بـرم نامت، به وجد آرد دل عالم
به کامــم شکّــر انـدازد، صــلای نام نیـکویـت
به کامــم شکّــر انـدازد، صــلای نام نیـکویـت
الا ای دلــبر مـه رو! دلــم پـرپـر زنـد هـر دم
کـه تـیـر ناوکی او را، به پــرواز آورد سـویـت
کـه تـیـر ناوکی او را، به پــرواز آورد سـویـت
سعـادت یـابـد این جانـم، اگـر روزی فراآیــد
دلـم را تـا بگـــردانی، خطاب گفتی ازگـویـت
دلـم را تـا بگـــردانی، خطاب گفتی ازگـویـت
❈۲❈
مرا این دل نمی گنجد به تن، گویا تو را خواهد
چه کردی با دلم جانا! به ریحانی زگل بویت
تو اسـماعیل جـانـم را، پـذیـرفـتی بـه قـربانی
ببردی مذبحی انـدر، منـای حلقه ی مـویت
ببردی مذبحی انـدر، منـای حلقه ی مـویت
اگر بـربـیشه ی عشقت، رسـد پـای دل الـیـار
غزالی ازغزل سازد، زجنس چشم آهـویت
کامنت ها