الیار:مــاه تابان را بســامان دیده ام در غیابش قصه ها بشنیـــده ام
❈۱❈
مــاه تابان را بســامان دیده ام
در غیابش قصه ها بشنیـــده ام
تا بر آمد پیشم آن فرخنده پی
از لبش من دسته گلها چیده ام
❈۲❈
گفتــمش ای مـاه رؤیاهای من
من زجــام عشق تـو روییـــده ام
درغم هجـــرتو بودم بی قـرار
همچو سیمابی به کف، غلطیده ام
❈۳❈
بـر سر اسب خیـــالم ســالهـا
در پی ات بهر نشان گــردیده ام
حالیا چون رو نمودی سوی من
از دمــت من مشکـــها سابیده ام
❈۴❈
ازجمــال عــالـم آرایت کنـون
ســر به دامــان صفـــا ساییده ام
قلب الیـار از تو می یابد حیات
دسـت شوقــی بر بقــا یازیده ام
کامنت ها