الیار:بگشــای بنــد مشـــکل از کـار مستمندان بادست اگــر نباشد، شاید بود به دنــدان
❈۱❈
بگشــای بنــد مشـــکل از کـار مستمندان
بادست اگــر نباشد، شاید بود به دنــدان
شادی اگر به دل ها، چون جامه پاره گردد
بـردوز و برهم آور چون قـرص ماه تابان
❈۲❈
گــر سکــه ی نکویــی، دادی به دردمندی
از دل بــرون کـن آن را، بنـداز در بیابـان
ایــزد به مهر و رحمت، برروی تـو گشـاید
دروازه های رحمت از بهر لطف و جبران
❈۳❈
دل دار و دلبــری کـن در بـرزن غـم آلود
تا در تو شرح گــردد معنای خوب انسان
مـا مبتــلای عشقیــم، جان بسته بر دل هم
تا دلستــان که باشد، باشد خدای رحمان
❈۴❈
انـدیشـه ی یتیمــان، شــد همنشیـن جانم
یـارب درآر مــا را در خیــل غـم گساران
الیــــار! اگــر نبــاری بر مــزرع ضعیـفان
چـون ابر بی بهــاری، خـــالی زبوی باران
چـون ابر بی بهــاری، خـــالی زبوی باران
کامنت ها