الیار:عشق تو انـدر دل مـن جـا گرفت شـور قیــامت همــه بـالا گرفت
❈۱❈
عشق تو انـدر دل مـن جـا گرفت
شـور قیــامت همــه بـالا گرفت
جـذبـه ی جان پرورت آمد شبی
جــان مــرا صـورت زیبا گرفت
❈۲❈
جـان مـن از خستــگی افتاده بود
بار دگــر از دم تــو پــا گـرفت
در صــف غمـدیده ی دلـدادگان
نـام من از دست تو امضا گرفت
❈۳❈
جـان من از تیــغ نگاهت بخست
مرهمــی از چشــم فریبا گرفت
کندمـش آن جـامه ی ژولیـده را
جـان زکفـت اطلـس دیبا گرفت
❈۴❈
دست دلم وا شد از این قید چون
مشعلــه از گنبـــد مینــا گرفت
پردگیــان هلـهـله بر هـم زدنــد
پرده ی جانم همه غوغــا گرفت
❈۵❈
دســت عنــایت ســر الیــار نــه
کز غم عشقت کمرش تا گرفت
کامنت ها