الیار:توای ماه مهان! از در مرانم توشاهی بر جهان از در مرانم
❈۱❈
توای ماه مهان! از در مرانم
توشاهی بر جهان از در مرانم
تو را بگزیده ام از جان و از دل
زخیــل دلبـــران از در مـــرانم
❈۲❈
من آن رنجــور دورانـم حبیبـا
تـو یـاری مهـربان از در مـرانـم
غریبـی خسته و سودائی ام من
شبـی کـن میهمـان از در مرانـم
❈۳❈
دلـی آورده ام بر کــوی رویت
مـرا کـن امتـحـان از در مـرانـم
شـرابم ده از آن بحــر نگاهت
مـدام و هـر زمـان از در مـرانـم
❈۴❈
دلــم را با خـدنـگ نرگسـانت
به یک دم کن نشان از در مرانم
زعشقت داغی اندر جـان من نه
گـل ابــرو کمـان! از در مـرانـم
❈۵❈
تویـی آن کعبــه ی روی نمازم
مـرا سویت بخـوان از در مرانـم
نسیــم گیســوانت هــر زمانی
کنــد دل را جـوان از در مـرانـم
❈۶❈
سـرم بسپـرده ام بــر آستانت
مـرا از خـود بـدان از در مـرانـم
دل الیـــار اگــر از در بــرانـی
کنــد داد و فـغـان از در مـرانـم
کامنت ها