الیار:ای خـدا مـا را به جمع خیــل مستـانت ببر مـا مریـدان جمــالت را به بستـانت ببر
❈۱❈
ای خـدا مـا را به جمع خیــل مستـانت ببر
مـا مریـدان جمــالت را به بستـانت ببر
از کویــر پسـت دنیــا وز دل گــرداب آن
جان ما را برکــش و سوی گلستانت ببر
❈۲❈
جان ما آزرده شد از دست همراهان پست
سوی کوی حیدر و آن زاد دستـانت ببر
در بهــاری باقی اندر جرگه ی گلچهرگان
از جهــان فـانــی و سوز زمستــانت ببر
❈۳❈
گو به مام عشقت ار هر طفل عاشق را بدید
بر دهانش شیر عشق از راه پستانت ببر
در گذر از جرم الیــــار و دلش را شاد کن
باده ای ده دست او، با می پرستانت ببر
کامنت ها