الیار:خدایا هر دو عالم را تو خواهی هر چه خواهی زمین و آسمان و ماه و کیـوان را تو شاهی
❈۱❈
خدایا هر دو عالم را تو خواهی هر چه خواهی
زمین و آسمان و ماه و کیـوان را تو شاهی
شب ار زیبـا رخـان گـل به سر، گرد هم آیند
توشمـع جمـع آنـانی، مـرا در دل تو ماهی
❈۲❈
گهـی از روی حکمت نطـع نعمت می گشـایی
گهی از روی تقدیرت ز خوان خود بکاهی
خداونـدا تـویی گـردونه دار گـرد گـردون
تو بر اسرار انـدر پرده در کیهان گــواهی
تو بر اسرار انـدر پرده در کیهان گــواهی
گشـایشگر تویـی هـر ذره را تـا کهــکشانها
نمودی هردلی را در جهان، خود رسم و راهی
نمودی هردلی را در جهان، خود رسم و راهی
تویی یارب مراد و جان، مرا در هر دو عالم
زدل می جـویم از درگـاه تکـریمت نگـاهی
❈۳❈
زجرمم در گـذر جانم بسامان کن ز رحمت
زمهــرت بر مـن آور سـایبـان و ســرپنـاهی
خـدا! گـر پرده و پیمـانه ای از مــی نمی بود
نه مـی مانـد آبرویی بر من و نــی پایگـــاهی
نه مـی مانـد آبرویی بر من و نــی پایگـــاهی
اگر دستم بیازم از دل انــدر حلقـه ی عشق
نزیبــد دیگــرم دنیــا و رنگ و نـام و جـاهی
نزیبــد دیگــرم دنیــا و رنگ و نـام و جـاهی
بسـوزان تیـرگیهای زمـان را هر شب از دل
مرا با خـود ببـر، نـو کـن دلـم را هـر پگـاهی
مرا با خـود ببـر، نـو کـن دلـم را هـر پگـاهی
نشـان؛ مُهـری زمِهرت بر جبین، الیـار را تا
کـه در محشـر به محضـر ناید او با روسیـاهی
کـه در محشـر به محضـر ناید او با روسیـاهی
کامنت ها