الیار:مرا در عشق خود بی تاب گردان بری از خورد و نام و خواب گردان
❈۱❈
مرا در عشق خود بی تاب گردان
بری از خورد و نام و خواب گردان
غـزل در سینـه ام جـوشـد برایت
دلــم را از غــزل پـر آب گــردان
❈۲❈
رهــم ده در حــریم بـارگــاهت
مـریــد حلقــه ی احبــاب گـردان
دلم را گوهـری از کـان خـود ده
امیــن گــوهــر کمیـــاب گـردان
❈۳❈
تکـانی ده، دلـم ریــزد غبــارش
مهیــا بـر شـراب نـاب گــردان
تو بشکاف اندرونم هسته ی عقل
مــرا جــزو اولــوالالـباب گردان
❈۴❈
من از شهــد لبــانت می بنــوشم
مرا زآن شهـد لب سیـراب گردان
تو آن سر حلقه ی عشقی در عالم
مرا در حلقه ات سیماب گردان
❈۵❈
بـــزن شــلاق درد اشتیـــاقـم
روان از دیـده ام خوناب گردان
تـو را بـاشـد چهـی انـدر زنخـدان
دلـم را در چهت پرتاب گردان
❈۶❈
تـو را زلفـی بـود پرچین و پرتاب
دلـم را صید آن پرتاب گـردان
تو دست رستـم از خنجـر بگردان
رهـایش از غم سهـراب گردان
❈۷❈
دل الیــار را در جــوی مویـت
به قابـی برده و بی قـاب گردان
کامنت ها