الیار:در کوی عشق جانان، کردم شبی اقامت دیـدم چه جلوه هایی! در آستـان و قامت
❈۱❈
در کوی عشق جانان، کردم شبی اقامت
دیـدم چه جلوه هایی! در آستـان و قامت
باحسـن بی مثالـش، با جلوه ای ز خالش
در دل فکند شوری، چون شورش قیامت
❈۲❈
تا پر کنـد دلـم را، از شـور نـاب هستـی
می زد به دست مهرش، پیمانه ی کرامت
از سـوی کوی رحمـت، می گستـرد نسیمی
گاهی ز عمق جانها، گه پرده ی امامت
❈۳❈
آیـد فروغـی از نـو، دل بندی ار بـه رویش
اوضاع عالم ار شد، گردونه ی وخامت
هر کاو نباشد او را، رغبت به عشق و مستی
در سلـک مهرورزان، گیرد ره ملامت
❈۴❈
انـدر هـوای عشقـش راه خطــر گـزیـدم
هرگـز نشـاید آنجا، جـویم ره سلامت
گویم که عشـق اگـر شد تنها گناه جـانم
مـی بازم این سـرم را، از بابت غرامت
❈۵❈
الیـــار اگــر دلـش را، در دامنــش رهانـد
هـرگـز نگیرد او را، گرد غم و ندامت
کامنت ها