امام خمینی:با که گویم غم دیوانگی خود، جز یار؟ از که جویم ره میخانه، به غیر از دلدار؟
❈۱❈
با که گویم غم دیوانگی خود، جز یار؟
از که جویم ره میخانه، به غیر از دلدار؟
سرّ عشق است که جز دوست نداند دیگر
مینگنجد غم هجران وی، اندر گفتار
❈۲❈
نو بهار است، درِ میکده را بگشایید
نتوان بست در میکده در فصل بهار
باده آرید در این فصل، به یاد ساقی
نسزد رفت به گلزار بدین حال خمار
❈۳❈
خَم زلفی بگشا، ای صنم باده فروش
حاجت این دل غمگین به سر زلف برآر
روز میلادِ مهین عاشق یار است، امروز
مددی کن، سر خُم را بگشا بر ابرار
❈۴❈
حالتی رفت ز دیدار رُخش بر مستان
مینگویم به کسی، جز صنم باده گسار
کامنت ها