امیر معزی:بتی کاو نسبت از نوشاد دارد دلم هر ساعت از نو، شاد دارد
❈۱❈
بتی کاو نسبت از نوشاد دارد
دلم هر ساعت از نو، شاد دارد
به روی خویش کوی و برزن من
چو لعبت خانهٔ نوشاد دارد
❈۲❈
به صورت هست نیکوتر ز شیرین
مرا عاشقتر از فرهاد دارد
بر آن بت هست مادر زاد عشقم
که این بت حسن مادر زاد دارد
❈۳❈
رخ او هست چون بغداد و چشمم
نشان دجلهٔ بغداد دارد
به سرخی چهرهٔ او ارغوان است
به گرد ارغوان شمشاد دارد
❈۴❈
به نرمی سینهٔ او پرنیان است
به زیر پرنیان پولاد دارد
بر آن عاشق نیارد کرد بیداد
که او مهر امیر راد دارد
❈۵❈
معین دولت سلطان عادل
که طبع پاک و دست راد دارد
سپهداری که اندر لشکر خویش
هزاران گرد چون کشواد دارد
❈۶❈
به رای پاک خویش آزادگان را
ز بند روزگار آزاد دارد
به رزم اندر ز سهم هیبت خویش
همه فولاد دشمن لاد دارد
❈۷❈
بدان ماند که تیغ آب رنگش
فروغ آزر خرّاد دارد
چو کفّار از تف دوزخ مخالف
ز تَفّ تیغ او فریاد دارد
❈۸❈
زمانه سال عمر هر تنی را
اگر هفتاد اگر هشتاد دارد
ولیکن سال عمر دادبک را
صد و هفتاد ره هفتاد دارد
❈۹❈
امیرا خانهٔ مجد و مروت
ز عقل و عدل تو بنیاد دارد
کسی کاو دین و داد و دانش آموخت
دل و طبع تو را استاد دارد
❈۱۰❈
زعدل و جود نوشِروان و حاتم
هر آنکس کاو حدیثی یاد دارد
کجا عدل تو و جود تو بیند
حدیث هر دو یکسر باد دارد
❈۱۱❈
همه ساله معزی در مدیحت
قلم چون حکم تو نَفّاذ دارد
ز شعر آورد نزد تو عروسی
که از اقبال تو داماد دارد
❈۱۲❈
همیشه تا هوا سردی و گرمی
ز ماه بهمن و خرداد دارد
بنای عمر تو آباد داراد
که عمرت دین و ملک آباد دارد
کامنت ها