امیر معزی:بتان چین و ختن سروران درگاهند سزای تاج و سریرند و درخور گاهند
❈۱❈
بتان چین و ختن سروران درگاهند
سزای تاج و سریرند و درخور گاهند
مبارزان مصاف و یلان رزمْ گهند
دلاوران سپاه و سران درگاهند
❈۲❈
همه به خیل ختن بر ز دلبری میرند
همه به لشکر چین بر ز نیکوی شاهند
اگر ز قامت ایشان خبر دهمْ سروند
وگر ز طلعت ایشان نشان دهم ماهند
❈۳❈
چو سرو در چمن اندر میان میدانند
جو ماه بر فلک اندر میان خرگاهند
به روز جنگ بداندیش را بدْ اندیشند
به روز صلح نکوخواه را نکوْ خواهند
❈۴❈
چو روی حاسد خسرو به جعد پر شِکنند
چو عمر دشمن دولت به زلف کوتاهند
به وقت ناز و لَطَف خوش لبند و خوش سخنند
به گاه عهد و وفا یکدلند و یکراهند
❈۵❈
به موکب اندر کشورستان و داد دهند
به مجلس اندر شادی فزا و غم کاهند
همه نتیجهٔ تأیید و نصرت و ظفرند
همه نشانهٔ اقبال و حشمت و جاهند
❈۶❈
به جاه و حشمت ایشان ملوک را شرف است
که بندگان مَلِک بوعلی شرفشاهند
ستوده فخر معالی امیر عالی را
شهی که از سپهش پنج تن چو پنجاهند
❈۷❈
از آنکه جامهٔ شیرانش موی روباه است
به پیش او همه شیران زبون چو روباهند
همی چو کوه نماید سمند باد تکش
ز باد کوه نمایش مخالفان کاهند
❈۸❈
کند بهآهن شمشیر جان از ایشان فرد
ز هول آهن او جفت ناله و آهند
مباد کس که به راه خلاف او گذرد
که مرگ و محنت و اِدْبار هر سه در راهند
❈۹❈
ز بیم آتش تیغش که بر شود به فلک
ستارگان همه در برج خویش گمراهند
ایا شهیکه زاقبال تو به خلد برین
رسول و حیدر و طیار و جعفر آگاهند
❈۱۰❈
تویی که یوسف مصری به ملک عز امروز
مخالفان تو محبوس در بُن چاهند
هر آن گروه که بودند همچو زرٌ طَلی
به درگه تو چو سیم نَبهْره درگاهند
❈۱۱❈
کرام پیش تو هستند بندهوار مطیع
نه زیر جبر و تعدی و بند واکراهند
ز شبه عَبهر چشمت خرد کند شبهی
اگر ملوک زمانه تو را ز اشباهند
❈۱۲❈
دیار توست چو افواه و شیعت و خَدَمت
همه چو نطق پسندیده اندر افواهند
به آخر آمد شاها توقف حکما
همه به فر تو چون مه به نیمهٔ ماهند
❈۱۳❈
همیشه تا بود اِنباه عاقلان ز خرد
همه به قوت عقلی قرین انباهند
بقات باد و ز توکردگار راضی باد
که خسروان به کمال از رضای اللهند
کامنت ها