امیر معزی:تاگه عز بندگآن در دین و در ایمان بود عز و دین اندر بقای دولت سلطان بود
❈۱❈
تاگه عز بندگآن در دین و در ایمان بود
عز و دین اندر بقای دولت سلطان بود
طاعت و پیمان او را بخت در بیعت بود
دولت و اقبال او را چرخ در فرمان بود
❈۲❈
هر ندیمی زان او با فر افریدون بود
هر غلامی زان او با عدل نوشروان بود
کمترین خدمتگزارش برتر از قیصر بود
کمترین طاعت نمایش برتر از خاقان بود
❈۳❈
بندگان شاه عالم مُقبل و یکتا بود
هر یکی را مشتری زیبد که سعدافشان بود
همت هر یک روا باشد که برگردون بود
دولت هر یک سزا باشد که برکیوان بود
❈۴❈
تا قیامت سرفرازد بر بزرگان جهان
بندهای کاو را چو سلطان جهان مهمان بود
میرحاجب را نثار نعمت است از بهر شاه
ور روا دارد همی او را نثار جان بود
❈۵❈
تاکه باشد آفتاب اندر بروج آسمان
آن یکی باشد روان و آن دگرگردان بود
ساحت فتح ملک خواهم که بیغایت بود
بایهٔ تخت ملک خواهم که بیبایان بود
❈۶❈
عدل او خواهم که چون رضوان بیاراید جهان
تا جهان از عدل او چون روضهٔ رضوان بود
کامنت ها