امیر معزی:ای ز روی تو جهان را همه فیروزی و فر ای ز رای تو شهان را همه تایید و ظفر
❈۱❈
ای ز روی تو جهان را همه فیروزی و فر
ای ز رای تو شهان را همه تایید و ظفر
همه عالم به دو دست تو سپردست خدای
که به یک دست قضایی به دگر دست قدر
❈۲❈
در جهانی تو و لیکن ز جهان قَدْر تو بیش
راست گویی که جهان چون صدف است و تو گهر
گر دل و خاطر شاهان ز هنر گیرد نام
از دل و خاطر تو نام گرفته است هنر
❈۳❈
نظر و همت تو دولت و دین را مدد است
که تویی شاه نکوهمت و فرخنده نظر
نیست شهری و شهی کز نظر و همت تو
نرسیدست به آن شهر و به آن شاه خبر
❈۴❈
رسمهای تو همه یک ز دگر خوبتر است
کارهای تو همه یک ز دگر زیباتر
نامداران چو شنیدند خداوندی تو
همه کردند شها نامه و نام تو ز بر
❈۵❈
بگشادند و ببستند چو دیدند تو را
به ثنای تو زبان و به وفای تو کمر
زیر تخت تو و زیر حجر اندر همه سال
ملک و دین را دو قباله است به فیروزی و فر
❈۶❈
لاجرم فخر نمایند کجا بوسه دهند
ملکان پایهٔ تخت تو و حجاج حجر
شر و شور عدو از هیبت تو گشت هبا
لاجرم در همه آفاق نه شورست و نه شر
❈۷❈
دامن دولت و اقبال گرفته است به چنگ
هر که یک روز به درگاه تو کردست گذر
بندگان تو خداوند هنرمندانند
پیش تخت تو به طاعت همه را خدمتگر
❈۸❈
ز بقای تو شدستند همه روزافزون
ز لقای تو شده استند همه نیکاختر
وز حضور تو به این باغ گرفته است امروز
شرفالملک هزاران شرف و جاه و خطر
❈۹❈
میزبانی است که از دل رهی و چاکر توست
اینت زیبا رهی و اینت به آیین چاکر
هر زمانی ز نشاط تو بیفروزد جان
هر زمانی ز قبول تو بیفرازد سر
❈۱۰❈
گر پسندی و پذیری دل و جان هدیه کند
بهتر از جان و دل ای شاه چه چیز است دگر
تا که در اول مه ماه بود همچو کمان
تاکه در نیمهٔ مه ماه شود همچو سپر
❈۱۱❈
از مه رایت تو نور ظفر تابان باد
بر همه مملکت روی زمین سرتاسر
همچنین بادی پیوسته به کام دل خویش
مَلِک دهر و شه عالم و سلطان بشر
کامنت ها