امیر معزی:ستاره سجده برد طلعت منیر تو را زمانه بوسه دهد بایهٔ سریر تو را
❈۱❈
ستاره سجده برد طلعت منیر تو را
زمانه بوسه دهد بایهٔ سریر تو را
موافق است قضا بخت کامکار تو را
مسخرست عدو تیغ شیرگیر تو را
❈۲❈
خدایگان جهان بینظیر چون تو سزد
که نافرید خدای جهان نظیر تو را
بشیر تو دل توست و تویی بشیر بشر
بشارت است به نیک اختری بشیر تو را
❈۳❈
نصیر توست خدا و تویی به او منصور
قضا همیشه به نصرت بود نصیر تو را
اسیر توست به خاک اندرون مخالف تو
همی ز خاک به آتش برند اسیر تو را
❈۴❈
رهی پذیرد رای تو و سعادت بخت
همی پذیرد رای رهی پذپر تو را
ضمیر و فکرت تو هست در مصالح خلق
به عقل وصفکنم فکرت و ضمیر تو را
❈۵❈
ز عدل تو نگزیرد زمانه را هرگز
به روح وصفکنم عدل ناگزیر تو را
ز فرِّ طلعتِ تو هر شب آفتاب فلک
همی سجود کند طلعت منیر تو را
❈۶❈
چو آمدی تو خداوند میهمان وزیر
سزدکه سجده برد آسمان وزیر تو را
به روزگار تو برنا و پیر شد دلشاد
که هست دولت برنا وزیر پیر تو را
❈۷❈
ز مشتری و عطارد همی ندانم باز
دل وزیرِ تو را وکفِ دبیرِ تو را
بمان همیشه به ملک اندرون عزیز و بزرگ
که خوار کرد فلک دشمن حقیر تو را
❈۸❈
نشان شاهی و دولت تو باش تا محشر
نشانه گشت دل بد سگال تیر تو را
کامنت ها