امیر معزی:سال چون نو گشت فرزند نو آمد شاه را شاه نیکو روی نیکوعهد نیکوخواه را
❈۱❈
سال چون نو گشت فرزند نو آمد شاه را
شاه نیکو روی نیکوعهد نیکوخواه را
خواست یزدان تا ز نسل شاه بنماید به خلق
چون ملکشاه و چو طغرلشاه و سلطانشاه را
❈۲❈
خواست دولت تا بود چون آفتاب و مشتری
آسمانی نو به برج پادشاهی ماه را
زین طرب نشگفت اگر زینت فزاید در جهان
رایت و تیغ و نگین و تاج و تخت و گاه را
❈۳❈
ای جهانداری که ایوان تو و میدان تو
قبله و محراب شد عز و جلال و جاه را
در هنر پیشی ز اسکندر که هنگام هنر
سجده باید کرد پیش تو چون او پنجاه را
❈۴❈
عدل و انصاف تو اندر بیشهٔ ایران زمین
آشتی داده است با شیر ژیان روباه را
رسم تو رونق دهد رسم بزرگان را همی
همچو یاقوتی که او قیمت دهد اشباه را
❈۵❈
شیرمردان بینم اندر خدمت درگاه تو
طوق در گردن فکنده طوع بیاکراه را
دوستان و دشمنانت در جهان مستوجب اند
شادی پاداشن و تیمار بادافراه را
❈۶❈
حلق و فرق بدسگالت جای آه و آهن است
درخور آمد فرقش آهن را و حلقش آه را
کامکاری کی بود در پیش تیغت خصم را
پایداری کی بود در پیش صرصر کاه را
❈۷❈
هرکه جوید کین تو، کوتاه گردد مدتش
کین تو گویی سبب شد مدت کوتاه را
دشمن تو در نهان شش چیز دارد روز و شب
تیر و تیغ و نیزه و زندان و بند و چاه را
❈۸❈
بر هر آن صحرا که لشکرگه زند شاه جهان
ابر سقائی کند هر روز لشکرگاه را
عنبرین بینم همی افواه خلق از مدح تو
بوی عنبر داد گویی مدح تو اَفواه را
❈۹❈
بنده از راه حوادث با سلامت بگذرد
چون ز مدح و آفرینت توشه سازد راه را
سیرت و رسم تو را بر هر هنر تقدیم باد
تا بود بر هر سخن تقدیم بسمالله را
❈۱۰❈
سال و ماه تو همیشه فرخ و فرخنده باد
تا که در تقویم تاریخ است سال و ماه را
کامنت ها