امیر معزی:بر ماه لاله داری و بر لاله مشک ناب در مشک حلقهداری و در حلقه بند و تاب
❈۱❈
بر ماه لاله داری و بر لاله مشک ناب
در مشک حلقهداری و در حلقه بند و تاب
میگون لب است و مغزم از آن می پر از خُمار
گلگون رخ است و چشمم از آن گل پر از گلاب
❈۲❈
خصم من است زلفش وگر نیست پس چرا
دارد حلال خونم و دارد حرام خواب
از آب روی اوست همه آتش دلم
کس دیده آتشیکه بود قوتش به آب
❈۳❈
او ساکن دل است و خراب است مسکنش
آسوده ساکنی است که شد مسکنش خراب
جستم ز راه عشق و ببستم ره خطا
جستم مدیح میر وگشادم در صواب
❈۴❈
میر بزرگوار عبیدالله آن که هست
در ملک شه موید و در دین حق شهاب
وحی است آفرینش و آن وحی را مدام
هفت اخترند کاتب و هفت آسمان کتاب
❈۵❈
اندر حریم دولت او جای ساخته است
در چشم خویش بچهٔ گنجشک را عقاب
گر بر غراب همت او سایهگسترد
طاوسوار جلوه دهد خویش را غُراب
❈۶❈
ایمان و کفر گشت گل مهر و کین او
کان اصل راحت آمد و این مایهٔ عذاب
زو مهر او طلبکه بهدنیا و آخرت
دولت دهد مرادت و ایزد دهد ثواب
❈۷❈
انگشت او زبان شد و جود اندرو سخن
زر هست از او سوال و همه خلق را جواب
جامی ز سیم پاک فرستاد نزد من
پر عود خام و عنبر سارا و مشک ناب
❈۸❈
یک شکل او مدور و یک شکل او دراز
چون پاره پاره ابر سیه پیش آفتاب
گفتی که هست عارض سیمین دلبرم
در زیر زلف بسته از او بر قصب نقاب
❈۹❈
پیروزه روی موم بیاراسته به مهر
مهری شریف تر ز دعاهای مستجاب
کردم بدین کرامت بر جود او ثنا
خوردم بدین لطافت بر یاد او شراب
❈۱۰❈
روشن شد از مدایح او طبع من چنانک
چرخ از ستاره و صدف از لؤلؤ خوشاب
توفیق خواستم ز خداوند تا کنم
در شیب شکر نعمت و احسانش چون شباب
❈۱۱❈
تا قبله سازم آنجا کاورا بود عنان
تا کعبه سازم آنجا کاو را بود رکاب
در حلم و جود باد درنگ و شتاب او
تا خاک را درنگ بود باد را شتاب
❈۱۲❈
از همتش به اهل معالی رسیده باد
اِنعام بینهایت و اِحسان بیحساب
کامنت ها