امیر معزی:ای شهریارِ گیتی ای پادشاهِ عالم صاحبقرانِ اعظم شاهنشهِ مُعَظّم
❈۱❈
ای شهریارِ گیتی ای پادشاهِ عالم
صاحبقرانِ اعظم شاهنشهِ مُعَظّم
ای سنجرِ ملکشاه ای خسروِ نکوخواه
ای در جهان شهنشاه ای بر شهان مقدم
❈۲❈
ای برده همت تو از روی دوستان چین
واورده هیبت تو در پشت دشمنان خم
فرعِ بزرگواری از رای توست والا
اصلِ خدایگانی از تیغ توست محکم
❈۳❈
پر جشن توست زاوُل پر جوش توست کابل
وز تیغ توست غُلغُل در مُولتان و جیلَم
یزدان ز توست راضی ایمان به توست باقی
دولت ز توست عالی ملت به توست خرم
❈۴❈
اعقاب را ز فرّت جاه است تا به محشر
و اسلاف را ز نامت فخرست تا به آدم
اندر مصاف رزمت ضیغم شود چو آهو
واندر حریم عدلت آهو شود چو ضِیغم
❈۵❈
با جود تو گشاید درهای خُلد رضوان
با عدل تو ببندد مالک درِ جهنم
شاهی و شهریاری مردی و کامکاری
رادی و بردباری هر شش تو را مسلم
❈۶❈
آنجا که رزم سازی در تن کرا بود دل
وانجا که نرم سازی در دل کرا بود غم
ممدوح چون تو باید تا مدح و آفرینت
هر چند بیش گویم با قَدرِ تو بود کم
❈۷❈
بر ملک و دولت تو دستور توست میمون
چونانکه بود آصف بر ملک و دولت جم
بر تخت پادشاهی تاج پدر تو داری
او نیز در وزارت دارد کفایتِ عَمّ
❈۸❈
چشم جهان نبیند تا دامنِ قیامت
شاهی چو تو مُعَظّم صَدری چو او مکرم
تا در طِباع باشد با شیر ساخته می
تا در سماع باشد با زیر ساخته بم
❈۹❈
زیر مراد بادت چونانکه هست گیتی
زیر رکاب بادت چندانکه هست عالم
بر مژدهٔ فتوحت نصرت شده پیایی
بر شادی صبوحت ساغر شده دمادم
کامنت ها