گنجینه تاریخ ما

شعر پارسی یا شعر کلاسیک فارسی به شکل امروزی آن بیش از هزار سال قدمت دارد. شعر فارسی بر پایه عروض است و عمداً در قالب های مثنوی، قصیده و غزل س روده شده است. در گنج تاریخ ما به اشعار شاعران نامی ایران زمین به رایگان دسترسی خواهید داشت. همچنین به مرور زمان امکانات مناسبی به این مجموعه اضافه خواهد شد.

امیر معزی:آنچه‌ کرد امسال در روم و عرب شاه جهان هیچکس هرگز نکرد از خسروان باستان

❈۱❈
آنچه‌ کرد امسال در روم و عرب شاه جهان هیچکس هرگز نکرد از خسروان باستان
کشور روم و عرب را رام‌ کرد اندر سه ماه
کس ندیده‌است این به خواب و کس‌ نداده‌ است‌ این‌ نشان
هر خبر کان از تعجب خلق را باور نبود گشت باور زین سفر کز شاه‌ گیتی شد عیان
❈۲❈
پیش ازین ما را حدیث هفت خوان‌ آمد عجب زانکه در تاریخ شاهان نادرست این داستان
آنچه کرد امسال شاه از هفت‌خوان نادرترست زین سپس ما را عجب ناید حدیث هفت خوان
❈۳❈
رفت سوی شام و صافی‌کرد ملک بی‌قیاس رفت سوی روم و حاصل‌کرد مُلْک بی‌کران
نه به شام اندر ز دولت بود غایب یک نفس نه به روم اندر ز نصرت بود خالی یک زمان
❈۴❈
آنچه اندر شام میرانِ مُقَدّم داشتند دارد اکنون از سپاه پادشا یک پهلوان
وانچه اندر روم صد میر دلاور داشتند دارد اکنون یک امیر از لشکر شاه جهان
❈۵❈
ای نوشته سال و ماه از عدل اَفریدون سخن ای‌ گشاده روز و شب بر فتح اسکندر زبان
کو فریدون تا بود خدمتگر شاه زمین کو سکندر تا بود فرمانبر شاه زمان
❈۶❈
کانچه ایشان را به ده سال اندرون حاصل شدی در سه مَه شاه جهان را حاصل آمد بیش از آن
شام را یکسر گشاد و روم را یکسر گرفت اینت شاه‌ کامکار و شهریار کامران
❈۷❈
اینت‌ زیبا خسروی لشکرکش و لشکر شکن اینت‌ دانا داوری کشور ده و کشور ستان
خسروا شاها تو اندر یک سفر دیدی یقین هر ظفر کز صد سفر ناید کسی را در گمان
❈۸❈
هست واجب بر زمین و آسمان دائم دو سیر سیر اسبت بر زمین و سیر مه بر آسمان
تا فلک پیروزه‌ گون باشد تویی پیروز بخت تا کواکب را قِران باشد تویی صاحبقِران
❈۹❈
زین سفر کامسال کردی شد مخالف سوگوار زین ظفر کامسال دیدی شد موافق شادمان
شام بگشادی به یک تهدید بی‌جنگ و نبرد روم بگرفتی به یک پیغام بی‌تیغ و سنان
❈۱۰❈
بی‌ درنگی‌ کردی از بیم نکو خواهان امید بی‌مقامی کردی از سود بداندیشان زیان
آن چنان در آتش دوزخ فکندی خصم را بستدی از خصم ملکی همچو رَوضات‌ُ الجَنان
❈۱۱❈
بر چنین فتحی سزد گر جام می برکف نهی زان میی‌کش بوی مشک است و به رنگ ارغوان
خنجر آتش فشانَت آب بدخواهان بِبُرد آب آتش رنگ بر نِه برکف آتش فشان
❈۱۲❈
شاد بودن کارت است و نوش خوردن شغل توست شادباش از بخت خویش و نوش خور تا جاودان
هست حکمت‌ را مسخر هم زمین‌ و هم فلک تا زمین پاید بپای و تا فلک ماند بمان

فایل صوتی قصاید شمارهٔ ۳۲۶

صوتی یافت نشد!

تصاویر

تصویری یافت نشد!

کامنت ها