امیر معزی:ای شاه تاجداران وی تاج شهریاران گردون کامکاری خورشید کامکاران
❈۱❈
ای شاه تاجداران وی تاج شهریاران
گردون کامکاری خورشید کامکاران
گر عید روزهداران بر خلق هست فرخ
دیدار توست فرخ بر عید روزهداران
❈۲❈
جز تو جلال دولت نامد زپادشاهان
جز تو جمال ملت نامد ز شهریاران
آن کاو تو را ببیند باشد ز نیکبختان
وان کاو تورا شناسد باشد ز بختیاران
❈۳❈
تا دین مصطفی را یاری و حق شناسی
دولت به تو بنازد چون مصطفی بهٔاران
بشکفت روی گیتی از فر دولت تو
مانند باغ و بستان در فصل نوبهاران
❈۴❈
ابری است دست رادت بخشنده بر خلایق
این بدرههای گوهر وان قطرههای باران
منسوخ گشت شاها با علم و سیرت تو
هم سیرت بزرگان هم حلم بردباران
❈۵❈
هر روز بر رعیت رحمت همی فزایی
این است پادشاها رسم بزرگواران
ای آتش حُسامت آب حسود برده
وز باد سر حسودت مانند خاکساران
❈۶❈
چرخ است مرکب تو ماه تمام زینش
مهرست طلعت تو سیارگان سواران
یک تن همی نیارد با مرکبت جهیدن
با سنگ سخت خارا چون گشت خار خاران
❈۷❈
امسال روم و چین را هست از تو استواری
سال دگر نشانی در مصر استواران
گر ره دهی به خدمت پیشت میان ببندد
فغفور چون غلامان قیصر چو پردهداران
❈۸❈
آنجا که برگماری لشکر بهدشمنان بر
گرید مخالف تو چون ابر در بهاران
وانجا که در مصافی خنجر همیگذاری
در خدمت تو نصرت باشد ز حقگزاران
❈۹❈
وآنجا که صید جویی در خون گور و آهو
کهسار و دشت و وادی گردد چون لالهزاران
از بهر آنکه باشد نخجیر خنجر تو
آید همی به صحرا آهو ز کوهساران
❈۱۰❈
شاها خدایگانا چون شعر من شنیدی
خوانند تا قیامت شعرم نکو شعاران
گر پیش خویش خوانی من بنده را معزی
بر درگه تو باشد بختم ز خواستاران
❈۱۱❈
بسیار راهواران هستند حاسد من
لنگی همی نمایم در پیش راهواران
تا هست جای بلبل تا هست جای قمری
گه در میان بستان گه در سر چناران
❈۱۲❈
بنشان غبار روزه بنشین به شادکامی
مگذر تو از زمانه گیتی همیگذاران
با دولت و سعادت با خرمی و شادی
چون عید روزهداران بگذار صدهزاران
کامنت ها