امیر معزی:خدای ماست خداوند آسمان و زمین منزه از زن و فرزند و از همال و قرین
❈۱❈
خدای ماست خداوند آسمان و زمین
منزه از زن و فرزند و از همال و قرین
مُقَدِّری که بر او نسپرد سپهر و نجوم
مُصَوِّریکه بر او نگذرد شهور و سنین
❈۲❈
مؤثری که به تأثیر صنع و قدرت او
محل روح شود نطفه در قرار مکین
وز اندرون سه ظلمت که هر سه پنهان است
بود به تقویت او حیات و قوت جنین
❈۳❈
بلند کوه به تقدیر و صنع او هر روز
از آفتاب نهد بر سر افسر زرین
نِطاقِ منطقه سازد به امر او هر شب
سپهر آینهگون از مَجَرّه و پروین
❈۴❈
عنایت نظر او جوان و تازه کند
جهان پیر وکهن را به ماه فروردین
به باغ و راغ فرستد به دست باد بهار
ز خلد رضوان پیرایههای حورالعین
❈۵❈
زخاک تیره پدید آورد زر و گوهر
ز چوب خشک برون آورد گل و نسرین
گرفته در کَنَفِ فضل و عدلِ او مسکن
خلایق متفاوت توانگر و مسکین
❈۶❈
یکی رسیده ز فضلش زگرد برگردون
یکی فتاده ز عدلش ز سجن در سجین
هرآنکه علم یقین ازکلام او بشنید
یقین بدانکه ببیند به عین عین یقین
❈۷❈
اگر بود سوی طین بازگشت آدمیان
عجب مدار که آدم سرشته شد از طین
شگفت نیست به جان رغبت و زمرگ حذر
که مرگ ناخوش و تلخ است و جان خوش و شیرین
❈۸❈
اگر مهین خلایق تویی بدان منگر
بدان نگرکه تویی قطرهای ز ماء معین
ز روم تا در چین گر به تیغ بگشایی
چو تیغ مرگ ببینی رخ تو گیرد چین
❈۹❈
به عاقبت ز سر خاک تو برآید خار
اگر تو خاره بخاری به نیزه و زوبین
وگر بهدست تو آتش برون جهد زکمان
اجل به قهر تو ناگه برون جهد زکمین
❈۱۰❈
نهیب مرگ به خاک اندر آورد سر مرد
اگر ز خاککشد مرد سر به علیّین
حوادث از فلک و روزگار نیست عجب
فلک همیشه چنین بود و روزگار چنین
❈۱۱❈
غرض چه بود فلک را که باز دریا برد
ز درج عزُ و شرف گوهری عزیز و ثمین
سرای شادی شه بر مثال خاتم بود
چه بود یا رب کز وی بیوفتاد نگین
❈۱۲❈
مگرکهگنجگران بود شخص نازک او
که همچو گنج گران گشت زیر خاک دفین
اگر به خلد برین شد خدیجهٔ الکبری
جهان زفر نبی باد همچو خلد برین
❈۱۳❈
وگر ز قالب زهرا برفت روح لطیف
به صبر باد علی را مدد ز روحِ امین
وگر بنای حیات زبیده گشت خراب
حصار دولت هارون بلند باد و حَصین
❈۱۴❈
اگر به زیر زمین رفت مام شاه جهان
به کام شاه جهان باد ملک روی زمین
ز باغ دولت اگر خشک شد شکفته گلی
شکفته باد گل دولت معزُالدین
❈۱۵❈
وگرگسسته شد از روزگار دولت آن
مباد منقطع از روزگار مدت این
مباد نیز در این دوده دیدهای گریان
مباد نیز در این خاندان دلی غمگین
❈۱۶❈
عفیفهای که زدنیا به سوی عقبی رفت
شفیع شاه جهان باد تا به یومالدین
زروزگار و زگردون نصیب شاه جهان
همه فتوح و ظفر باد و نصرت و تمکین
❈۱۷❈
به عز شاه جهان تاج دین و دنیا را
همیشه باد دل شاد و چشم روشنبین
بر او ز خلق ثنا باد و از فلک احسنت
بر او زبخت دعا باد و از ملک آمین
کامنت ها